توبه طیب

سال 1280 یا 1290 یکی به دنیا آمد، یکی مرد، یکی مسلمان شد، یکی کافر؛ یکی ظلم کرد و یکی مظلومانه نگاه کرد. اما سوای همة این رفت‌وآمدها، چشمان کودکی به جهان باز شد که تاریخ را برای یک انقلاب دیگر تکرار کرد؛ کودکی به نام «طیب».


تهرانی بود و شش هفت کلاس هم بیشتر درس نخواند. حال و هوای دنیای آن موقع، طیب را هم گرفت. رفیق ناباب و بساط گناه، اما نه. هرچند که گاهی به خاطر خطاهایش زندان هم رفته بود، اما یکی دو روز مانده بود به محرم، می‌رفت حمام؛ غسل توبه می‌کرد و راه می‌افتاد دنبال کارهای هیئت. همه هم می‌دانستند که این قطعة زندگی طیب، خالص و پاک و عاشقانه است.

کاش طیب می‌شدیم و از گناهان پاک پاک

کاش مثل طیب حُر، یا حسین جان! سینه چاک

سر به راهش می‌نهادیم و غلامش می‌شدیم

یعنی ای فرزند زهرا(س) من کنارت ذره خاک



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 27 / 9برچسب:طیب,عاشورا,خمینی,نجات,حر,,,,, توسط سیدمحمدصوف باف

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد